حضور تا ظهور از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور آخرین مطالب
نويسندگان امام(ره) در مقاطع مختلف و به مناسبتهای گوناگون درباره انتظار سخن گفته و در ضمن سخنرانیهای گوناگون برداشتهایی که دیگران از انتظار فرج داشتهاند نقد کرده که به نمونههایی از آن اشاره میشود: 1. درباره دیدگاه کسانی که تکلیف مردم در زمان غیبت را تنها دعا برای تعجیل فرج حضرت حجت میدانند چنین فرموده است: «برداشتهایی که از انتظار فرج داشته شده است... بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(عج) را از خدا بخواهند... اینها البته نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این هم نبودند که یک کاری بکنند»[4] 2. دیدگاه دوم که مطرح است و تفاوت آن با دیدگاه اول این است که در این دیدگاه عمل بوظیفه مطرح است ولی امر بمعروف و نهی از منکر جزء وظایف شمرده نشدهاند. همانند نظر اول که افزون بوظایف شرعی امر بمعروف را نیز از نظر دور نداشته است، حضرت امام در این باره میفرماید: «یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند و کار آن چه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند.»[5] 3. دیدگاه سوم برداشت از مفهوم انتظار فرج، برداشت کسانی است که استناد به برخی از روایات میگویند: حضرت قائم(عج) زمانی ظهور میکند که دنیا پر از فساد و تباهی شده باشد، پس ما نباید در زمان غیبت با انحرافها و فسادی که در جامعه وجود دارد مقابله کنیم، بلکه باید جامعه را به حال خود بگذاریم تا خودی بخود زمینه ظهور حضرت فراهم شود. امام(ره) در این باره فرموده است: «یک دستهای میگفتند که خوب باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند. گناه زیاد بشود تا فرج نزدیک بشود»[6] 4. دیدگاه چهارم برداشت از انتظار، آن است که ما نه تنها نباید جلوی مفاسد اجتماعی و گناهانی که در جامعه وجود دارد بگیریم، بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا زمینه ظهور حضرت هرچه بیشتر فراهم شود، حضرت امام میفرماید: «یک دستهای از این بالاتر بودند، میگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم و بشود و حضرت تشریف بیاورند. این هم دستهای بودند که البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند، اشخاص سادهلوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند.»[7] برداشتهایی که از انتظار دربیان امام(ره) از دیگران اشاره شد، هیچکدام از اینها به مفهوم و معنای انتظار که درباره آن گفته شده است، سازگاری ندارد؛ چون «انتظار» به روشی گفته میشود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتر، تلاش میکند. مسأله انتظار حکومت عدل مهدی و قیام مصلح جهانی، هم باید نفی بیگانگی با بیگانگان باشد که از آن ناراحت است و هم خواهان وضع بهتر باشد که در این زمینه تلاش کند و تلاش لازم دارد. هر دو صورت آن سازنده و عامل تحرک و بیداری است. در این مورد سوال اینگونه به ذهن میرسد که آیا آن چنان که بعضی پنداشتهاند و از انتظار فهمیدهاند، جنبه تخدیری دارند یا سازنده، حرکت آفرین و اصلاحگر است یاویرانگر؟ معلوم است که تسلیم در برابر هرگونه ناهنجاریها و مفاسد اجتماعی و اخلاقی، هیچگاه سازنده و اصلاحگر نخواهند بود. بنابراین، تحقق انقلاب جهانی بدون یک ایمان مستحکم که هرگونه ضعف، زبونی و ناتوانی را دور سازد، بدون اعمال صالحی که راه را برای اصلاح جهان بگشاید، امکان پذیر نیست، و تنها چنین کسانی هستند که می توانند نوید زندگی در حکومت آن بزرگوار را بدهند و یا انتظار آن را داشته باشند؛ نه آنهای که با ظلم و ستم همکاری دارند و از عمل صالح دور بوده و یا افراد سست و بی حالی هستند که بگویند، اصلاح جامعه وظیفه ما نیستند حضرت امام(عج) هرگاه آمد، اصلاح میکند و در برابر مفاسد محیط زندگی و جامعه شان سکوت اختیار کرده و کم ترین تلاش در راه مبارزه و فساد را ندارند و بلکه براین باورند که باید آن را دامن زد.[8] از این جهت است که امام(ره) این اندیشه ها را خلاف اسلام و اندیشه قرآن دانسته و فرموده است که اینگونه برداشتها با اندیشه اسلام سازگاری نداشته و آنها را نقد کرده است. امام(ره) و نقد برداشتها امام(ره) با آن دید وسیع و برداشت صحیحی که از اسلام و آموزهای دینی دارد، تمام اینگونه اندیشه ها و برداشتها را ضمن بیاناتشان نادرست دانسته و در مناسبتهای مختلف آن ها را به نقد کشیده که اینگونه اشاره میگردد. 1. حضرت امام(ره) در نقد و برداشتهای اول و دوم ظاهراً اشاره بر آن دارد که تکلیف ما،تنها نشستن و دعا کردن نیست، بلکه تلاش در اصلاح جامعه و از بین بردن ظلم وجور نیز تکلیف است؛ اماچون اینکا را ما نمی توانیم و از دست ما بر نمی آید و منتظریم که حضرت بیاید وجهان را از عدالت پر کند همین انتظار نیز دلیل بر این نمی شود که ما تکلیف نداریم، بلکه تکلیف در هر حال هست و باید ما به اندازه قدرت وتوان خود تلاش کنیم تا مفاسد اجتماعی کمتر شده و زمینه ظهور حضرت فراهم آید، تا عدل کامل بر پاگردد. با این وصف که عالم را عدل و داد بگیرد و عالم پر از عدالت بشود، نه تکلیف ساقط میشود و نه ما میتوانیم دست از تکلیفمان برداریم.[9] چنانکه حضرت امام اشاره به گفتار یکی ازعلما دارد که او میگوید: «من که دلم بیشتر نسوخته به اسلام از حضرت صاحب-سلام الله علیه- خوب، ایشان هم که میبینند این را، خود ایشان بیاییند، چرا من بکنم» حضرت امام(ره) درباره این چنین برداشت از انتظار بر آن است که این منطق اشخاصی است که می خواهند از زیر بار تکلیف در بروند، اسلام اینگونه منطق را نمی پذیرند چون اگر مسلمانی اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد که مسلمان نیست، «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»[10]و[11] چگونه با اینگونه اختطار و بیتوجهی به امور مسلمین، داد مسلمانی را زده و خود را جزء منتظران حضرت دانست. منطقی که از انتظار، این را فهمیده که ما دلسوزتر از حضرت برای اسلام و مسلمین نمیباشیم، اگر امام(عج) برای اسلام و مسلمین دلش میسوزد چرا نمیآید!! یعنی با این منطق رها کردن از زیر بار تکلیف است. بنابراین، انتظار صحیح همراه با انجام تکالیف و توجه داشتن به امور مسلمین است؛ اگر انجام تکالیف شرعی منهای توجه به امور مسلمین و جامعه اسلامی باشد، آنگونه است که از حیطه اسلام و مسلمان بودن صحیح و راستین خارج شده و تنها اسماً مسلمان خواهد بود. 2. برداشتهای دستههای (سوم و چهارم) که میگفتند (باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیایید و ما نباید نهی از منکر بکنم...- و دسته دیگر بر آن بودند که نباید جلو معاصی را بگیریم، بلکه به آن دامن بزنیم...) حضرت امام(ره) آنها را مورد انتقاد قرار داده و اینگونه بینشها را خلاف ضرورت اسلام و قرآن میداند. اما اینکه چگونه این بینشها برخلاف اسلام و قرآن است، حضرت امام(ره) اشاره برآن دارد که انتظار وجود ولیعصر(عج) و تشریفآوری آن، برای این است که آمده عدالت را گسترش داده، فساد، ظلم، بیعدالتی و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی را از بین ببرد؛ اما ما برخلاف قرآن در اسلام و سیره عملی آن حضرت، گناه را توسعه داده و دست از امر بمعروف و نهی از منکر برداریم، چون حضرت مییابد ما دیگر تکلیف نداریم، اگر تکلیف هم داشته باشیم، این است که مردم را به فساد و تباهی دعوت کنیم، تا جهان را هرچه زود فساد و بدبختی فراگیرد و امام زمان زودتر ظهور کند! بنابراین، نه اسلام و قرآن این بینش را قبول دارد و نه امام زمان(عج) آن را میپسندد؛ فلذا اینگونه برداشتها از انتظار برخلاف اسلام و قرآن است. در راستای این مبنا چنین میگوید: به حسب رأی این جمعیت که بعضیشان باز یگرند و بعضی شان نادان، این است که ما باید بنشینم دعا کنیم به صدام، هر کسی نفرین به صدام کند خلاف امر کرده است، برای این که حضرت دیر می آیند! برای این که فساد زیاد بشود، ما باید دعا گوی آمریکا باشیم و دعای گوی شوروی باشیم و دعا گوی اذنابشان از قبیل صدام باشیم و امثال اینها، تا اینکه اینها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند. حضرت بیایند چه کنند؟ بیایند که ظلم وجور رابردارند، و ما دعای می کنیم که ظلم وجور باشد!![12] بنابراین، فرهنگ و مفهوم انتظار در اندیشه امام خمینی(ره)، مفهومی جز آمادگی، خودسازی و زمینه سازی برای برپایی دولت کریمه حضرت مهدی(عج) ندارد. در حقیقت، انتظار به این معنی، همان مضمون روایاتی است که از معصومین(ع) رسیده و امت اسلامی را در زمان غیبت توصیه به تقوا، اصلاح گری جامعه، امر به معروف و نهی از منکر نموده اند.[13] و هم چنین امت را از فساد، بی عدالتی و نا هنجارهای اجتماعی بر حذر داشته، برای اینکه، اینگونه اعمال موجب محروم شدن از رویت جمال امام رحمت و برکت اند. چنانکه حضرت حجت(عج) نیز در توقیع شریفی به شیخ مفید(ره) نکاتی را تذکر داده که از آن جمله، فساد اخلاقی، بی مهری به امام و جامعه را باعث طولانی شدن از دیدار آن حضرت شمرده است.[14] با این وصف، منتظران واقعی کسانی هستند که افزون بر امور خود سازی و مراقبت از خود، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ برای اینکه انتظار به معنای واقعی ایستادن در برابر بی عدالتی هاست، تا از این طریق نارسائها بر طرف شده و زمینه تشکیل حکومت جهانی فراهم گردد؛ چنانکه یکی از اثرات مهم انتظار نیز آن است که فرد منتظر در برابر نابسامانیها و فساد محیط اجتماعی خود را نبازد و عوامل انحراف او را از ارزشهای دینی بیگانه نکنند بنابراین، انتظار ظهور امام زمان(عج)، باید انسان منتظر را در مقابل امواج فساد و آلودگی ها مقاوم ساخته و با معرفت در زمینه احیای گسترش فرهنگ اتنظار قدم بردارد. چنانکه اینگونه اندیشه از انتظار، در اندیشه امام خمینی(ره) تبلور داشته و جلوه از آن را بدرقه راه امت اسلامی و شیعیان منتظر نموده است. از طرف دیگر، اندیشه های ناصواب و برداشتهای که خلاف مفهوم انتظار واقعی است که آنها را درمعرض نقد قرار داده و آن ها را خلاف انتظار صحیح و ضرورتهای دینی می داند. و هم چنین، از آنها به عنوان اندیشه انحرافی، بازیگری و در راستای اندیشه حاکمان جور و اذنابشان یاد کرده است. ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت بر مبنای مشخصه موضوع «انتظار و دولت اسلامی در عصر غیبت» بخش دیگری این تحقیق، دولت اسلامی است. وجود دولت در زندگی بشر، یک نیاز فطری و طبیعی است که بشر از آغاز پیدایش به آن توجه داشته است؛ ضرورت دولت و تشکیل حکومت، آنگونه هم نیست که بشر امروزی به اهمیت آن پی برده و ضرورت آنرا درک کرده باشند؛ بلکه در هر زمان جزء مقتضات زندگی بشر بوده است، چنانکه برخی به آن اینگونه اشاره داشتهاند: «دولت از مقضیات طبح بشر است، زیرا انسان دارای سرشت مدنی است ناگریز است که به صورت اجتماعی زندگی کند و کسی که وجود دولت را نفی می کند، یا انسان وحشی است، یا موجود برتر از انسان است که نیازی به دولت ندارد.»[15] و همچنین: «تحصیل حیات با فضیلت برای افراد بشر، جز به وجود دولت ممکن نیست، زیرا طبیعت انسان به حیات سیاسی و زندگی اجتماعی تمایل است. بنا بر این وجود دولت از امور طبیعی است که از آن بی نیازی نیست»[16] امام خمینی(ره) یکی دیگری از این اندیشمندان جهان، و اندیشمند معاصر است که درباره دولت و تشکیل حکومت، خصوصاً حکومت اسلامی سخن گفته و ابعاد همه جانبه ای آنرا تبیین نموده و آن را یک ضرورت جامعه بشری میداند. و هم چنین بر آن است که ضرورت تشکیل حکومت در همه دورانها یک امر ضروری بوده و از لازمه زندگی اجتماعی بشری می باشد. اینگونه هم نیست که محدود به زمان خاصی بوده و بعضی از دورانها نیاز به آن نباشد دراین باره و به خلاصه از برخی از فرازهای دیدگاه ایشان چنین اشاره می شود: «تشکیل حکومت و برقراری «ولی امر» موقتی و محدود به زمانی نیستند؟ ودر نتیجه لزوم تشکیل حکومت همیشگی است مثلا تعدی مردم از حدود اسلام و تجاوز آنان به حقوق دیگران... همیشه است. نمی توان گفت این فقط در زمان حضرت امیرالمومنین(ع) بوده، و مردم بعدا همه ملائکه می شوند... بنابراین، امروز و همیشه وجود «ولی امر» یعنی حاکمی که قیم و برپا نگهدارنده نظم و قانون اسلام باشد، ضرورت دارد... مگر خلافت امیر المومنین(ع) به خاطر همین معانی نبود؟ آن علل و ضرورتهای که آن حضرت را امام کرده است، الآن هم هست، با این تفاوت که شخص معین نیست؛ بلکه موضوع (حکومت) را عنوانی قرار داده اند تا همیشه محفوظ باشد. پس، اگر احکام اسلام باقی بماند، واز تجاوز جلوگیر شود، و اگر باید نظم اسلام بر قرار شود و اگر باید جلوی بد عتگذاری گرفته شود، و اگر باید نفوذ بیگانگان در کشور های اسلامی از بین برود، حکومت لازم است. این کار بدون حکومت تشکیلات دولت انجام نمی شود... البته حکومت صالح لازم است[17] نکته اساسی در این بیان امام(ره) آن است که واقعاً اگر اسلام زنده بماند و احکام آن پایدار باشد، ناگزیر اسلام باید حکومت داشته باشید؛ در غیر آن، نه نظمی برقرار میشود و نه جلو بدعتها گرفته شده و نه از نفوذ بیگانگان و تعدی آنان اسلام و مسلمان در امان میمانند. برای اینکه از همه اینگونه موارد در امان بمانند، حکومت اسلامی تشکیل داده تا در سایه آن به آسایش و آرامش زندگی کرده و از زندگی صحیح بهرهمند گردند. چنانکه بر مبنای اندیشه امام(ره) که جلوه از اندیشه اسلام راستین است، حکومت و تشکیل دولت را از لازمه زندگی صحیح و انسانی دانسته و آن را وسیله نجات تعدی و تجاوز می داند که جلوی آن ها را می گیرند. چنانکه که فرموده است: «... با تحقق به آن( حکومت)، همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است» [18]و[19] بنابراین، دولت و تشکیل حکومت جزوی لازمه زندگی صحیح و جلوگیری از فسادو تجاوزگری است. با توجه به اینکه، دیدگاه امام راحل(ره) درباره تشکیل حکومت اسلامی دامنه وسیعی دارد؛ اما در این تحقیق فقط به نکاتی درباره تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت بررسی میگردد. فلذا این پرسش مطرح است که آیا در زمان غیبت امام معصوم، می شود حکومت و دولت اسلامی تشکیل داد؟ پاسخ این پرسش را در بیان گفتاری و نوشتاری امام خمینی(ره) جستجو کرده و بررسی آن را اینگونه پیمیگیریم. امام(ره) پاسخ این پرسش را در مقاطع مختلف از فرصتها و مناسبتها و تألیفاتشان داده است. ایشان بنا به ضرورت عقل و دستور شرع، حکومت اسلامی را در زمان غیبت ولی عصر(عج)، یک امر ضروری میداند و برآن است که به حکم عقل، تشکیلات حکومتی لازم است، تا از این طریق بتوانیم از هجوم بیگانگان جلوگیری کرده و از نوامیس خود دفاع کنیم و بر مبنای «اعدّ لهم مااستطعتم» که اندیشه اصیل اسلام و شرع است، آمادگی برای دفاع از وظایف هر فرد مسلمان است که آن نیز بدون ضوابط تشکیلاتی بوجود نخواهد آمد. از طرف دیگر، در دوران غیبت امام(عج) نیز باید احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا بکند و هرج و مرج هیچگاه روا نیست و تشکیل حکومت لازم است. و براساس تشکیل حکومت است که از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر جلوگیری نموده و دفاع لازم در برابر هر تجاوز پیدا میکند. [20] الگوی این ضرورت که از عقل و شرع بدست میآید، همان سیره عملی رسول اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) است که در زمان حیاتشان تشکیلات حکومتی و اجرائی داشتهاند. فلذا، در زمان ما نیز این ضرورت و حفظ آن سیره محفوظ است و ما نیز میتوانیم در زمان غیبت بر آن مبنا حکومت تشکیل داده و دستگاه اجرائی داشته باشیم.[21] و همچنین ایشان بر این باورند که اگر پس از غیبت صغرا و تا ظهور حضرت که معلوم نیست که چقدر فاصله زمانی دیگر باید بگذرد، تشکیلاتی وجود نداشته باشد و احکام اسلام اجرا نگردد و هرج و مرج عالم را فراگیرد، این اعتقاد، اعتقاد به نظریهای منسوخ شدن اسلام و تعطیل کردند حدود، قصاص و دیات و.. میباشد، این عقیده همان منکر شدن ضرورت اجرای احکام اسلام است. چنانکه فرموده است: «برای روشن شدن این مطلب این سوال را مطرح میکنیم: از غیبت صغرا تاکنون که بیش از هزار سال میگذرد و ممکن است صدهزار سال دیگر بگذرد مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود و هر کاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟ قوانین که پیغمبر اسلام در راه تبلیغ و نشر و اجرای آن 23 سال زحمت طاقتفرسا کشید، فقط برای مدت محدود بود؟ آیا خدا اجرای احکامش را محدود کرده به دویست سال؟ و پس از غیبت صغرا اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟ اعتقاد به چنین مطالبی، اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... هر که اظهار کند که تکشیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده، و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است»[22] در یک بیان دیگر، اعتقاد به حکومت و ضرورت تشکیل آن را جزوی اعتقاد به ولایت میداند و برآن است که اگر کسی اعتقاد به ولایت داشته باشد، از لازمه آن، اعتقاد به تشکیل حکومت است؛ چون اعتقاد به این ضرورت از ولایت است، بدنبال آن، این ضرورت را نیز در پی دارد که مبارزه و کوشش برای آن نیز را لوازم اعتقاد به ولایت است... وقتی که ما به ولایت معتقدیم، و اعتقاد به آن داریم که رسول اکرم(ص) تعیین خلیفه کرده... همین اعتقاد، ما را به ضرورت تشکیل حکومت معتقد میسازد و... مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی را جزء اعتقاد ولائی ما قرار میدهد.»[23] بنابراین، بر مبنای اندیشه امام خمینی(ره)، دولت و تشکیل حکومت در عصر غیبت لازم است برای اینکه، اگر ما معتقد به استمرار شریعت و احکام الهی باشیم و دین اسلام را، دین جاویدانه بدانیم، ناگزیر از تشکیل حکومت هستیم؛ چون بر مبنای تشکیل حکومت است که دین استمرار پیدا کرده و نابسامانیهای اجتماعی و اخلاقی بوسیله اجرای احکام دین و شریعت سامان پیدا کرده و یک انسان مسلمان متشرع میگردد؛ اگر دین بدون تشکیلات و قوای مجریه رها گردد، طبیعی است که دیگر از احکام اسلامی خبری نخواهد بود، عقیده آنهایی تحقق پیدا میکنند که دین اسلام را منسوخ دانسته، جامعیت و جاویدانگی آن را انکار میکنند. گذشته از آن، حفظ کیان اسلامی و نوامیس بشری در سایه همین دولت و حکومت اسلامی است که محفوظ مانده و طمع بیگانگان به یأس تبدیل میشوند. و همچنین، ولایت که از شئون اعتقادی ماست، او نیز این ضرورت را مبرهن کرده و سیره رسول اکرم(ص) را در بعد حکومت و تشکیلات اجرای در اذهان تداعی میکند؛ چون آن حضرت تعیین خلیفه کرده ولیامر را در جامعه معرفی نموده است، لذا حکومت اسلامی نیز در هر زمانی جهت حفظ و انضباط جامعه لازم و ضروری خواهد بود. نظرات شما عزیزان: پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|